نویسنده: دلیر عباسی_دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه‌ی اخلاق

معنای تقوا:
تقوا از ریشه‌ی «وقی-یقی» به معنی پرهیز و نگهداشتن است. از حضرت عمر نقل شده است که تقوا را چنین تعریف کرده: همان طور که فرد پا برهنه در بیابان پر از خار و سنگلاخ با احتیاط قدم بر می‌دارد و سعی می‌کند قدم در جایی نهد که سنگ و خار نباشد و بدین طریق پای خود را از زخمی شدن مصون می‌دارد، تقوا در مسائل دینی هم یعنی احتیاط کردن در رعایت حدود و مرزهای شرعی برای مصون ماندن از پیامد بد عدم رعایت حدود شریعت.
بخاری و مسلم از ابی عبدالله النعمان روایت کرده‌اند که پیامبر فرمود:"إنَّ الحلال بینٌ و إنَّ الحرام بینٌ و بَینَهُماأُمورٌ مُشتَبِهاتٌ لایعلَمهُنَّ کثیرٌ مِن الناسِ فَمَنِ اتقی الشبهاتِ فقَدِ استبرأَ لِدینه وعِرضه و مَن وَقَعَ فی الشُبُهاتِ وَقَعَ فی اْلحَرامِ کالرّاعی یرعی حولَ الحِمی یوشِکُ أَن یرتَعَ فیه، أَلا و إِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمی وَ إِنَّ حِمَی اللهِ محارمُهُ.أَلا و إنَّ فی الجسَدِ مُضغةٌ إِذا صَلُحَت، صَلَحَ الْجَسَدُ کُلُّهُ وَ إِذا فَسَدَت، فَسَدَ الجسدُ کُلُهُ ألا وَهِی القَلبُ". یعنی: «به راستی که حلال روشن است و حرام نیز روشن است و در میان حلال و حرام کارهایی هست که به جهاتی به حلال یا حرام شباهت دارد و این کارهای مشبوه را بسیاری از مردم نمی‌دانند، پس کسی که خود را از شبهات نگه دارد، دین و ناموس خود را حفظ کرده است و کسی که در شبهه‌ها بیفتد و از آن‌ها پرهیزنکند، در حرام می‌افتد، مانند شبانی که شتران خود را در اطراف چراگاه برای چراه آزاد می‌گذارد و در این حال به چرا کردن در قرق نزدیک می‌شود، آگاه باشید که برای هر پادشاهی قرق خاصی است که به خود اختصاص داده و بدانید که منطقه‌ی ممنوعه‌ی خداوند محرمات او هستند بی‌شک در بدن آدمی پارچه گوشتی هست که اگر اصلاح شد همه‌ی بدن به صلاح می‌گراید و اگر فاسد شد همه‌ی بدن فاسد می‌گردد، بدانید که آن قلب آدمی است.» پس آنچه باعث تقوا یعنی پرهیز و دوری از دایره‌ی حرام می‌شود، همان پرهیز کردن از مشتبهات و حدود مرزی بین حلال و حرام است.

نوعی ترس و خداپروایی نیز در معنای تقوا لحاظ شده است و آن ترس از خروج از مسیر بندگی و اطاعت از حق است چون فرد در این صورت خود را خسارت‌دیده می‌داند و از عواقب مسیری که انتخاب نموده بیمناک است.

در تعریفی دقیق‌تر می‌توان گفت: که تقوا فراست و بصیرتی است که انسان با برخورداری از آن خود را برتر از آن می‌داند که مرتکب گفتار و یا رفتار و حتی افکاری گردد که از شأن انسانی وی بکاهد. بر این اساس تقوا نوعی خودکنترلی آگاهانه است.

واژه‌ی تقوا در قرآن:

این واژه و مشتقاتش در قرآن بیش از 230بار تکرار شده است که در 54 بار آن مستقیما از واژه "إتقوا الله" یعنی پروای خدا را داشته باشید، استفاده شده است درآیه‌ی197بقره بهترین توشه را توشه‌ی تقوا معرفی می‌کند: وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یأُوْلِی الأَلْبَابِ و در آیه‌ی 26 سوره‌ی اعراف بهترین لباس را جامه‌ی تقوا معرفی می‌کند «وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذلِکَ خَیْرٌ»
قرآن می‌گوید دعوت پیامبران از جمله نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و الیاس از قومشان به تقوا بوده است و همگی قوم خویش را اینگونه خطاب کرده‌اند که: «أَلاَ تَتَّقُون؟» مجموعاً قرآن در آیاتی متعدد به اقسام تقوشی فردی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اشاراتی دارد.



مراحل و مراتب تقوا:

قرآن تقوا را در دو مرتبه‌ی نازل و عالی مطرح کرده است. در مرتبه‌ی نازل آن می‌فرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (پس تا [حدّى‏] که مى‏توانید از خداوند پروا بدارید) و در مرتبه‌ی عالی تقوا می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ...» (اى مؤمنان، از خداوند چنان که سزاوار پرواى اوست پروا بدارید). حال که تقوا پرهیز از محرمات و منهیات است لذا باید به حدود و ثغور دین یعنی شریعت الهی واقف بود از حرامها و منکرات دوری کنیم و واجبات و مستحبات را انجام دهیم و در انجام امور مباح اولویات را در نظر گیریم. حضرت عمر در رابطه با پرهیز از برخی از امور نادرست می‌فرماید: «مَن تَرکَ فضولُ الکلام مُنِحَ الحِکمةََ وَمَن تَرکَ فضول َالنَظرِ مُنِحَ خُشوعَ القَلبِ و مَن تَرکَ فضولَ الطّعامِ مُنِحَ لِذَّةَ العبادةِ و مَن تَرکَ فُضولَ الضَّحِکَ مُنِحَ الهیبةَ و مَن تَرَکَ الْمِزاحَ مُنِحَ الْبَهاءَ و مَن تَرَکَ حُبَّ الدنیا مُنِحَ حُبَّ الآخرةِ و مَن تَرکَ الإشتغال بعُیوبِ غیرهِ مُنِحَ الإصلاحَ لِعیوبِ نَفسهِ و مَن تَرکَ التجَسُّسَ فی کیفیةِ الله تَعالی مُنِحَ البراءَةَ مِن النفاقِ.» یعنی: «هر کس که از پرحرفی بپرهیزد به او حکمت بخشیده می‌شود و هرکس که از نظر کردن بپرهیزد به او خشوع قلب بخشیده می‌شود و هر کس که از پرخوری بپرهیزد از لذت عبادت بهره‌مند می‌گردد و هر کس که از زیاد خندیدن بپرهیزد، از هیبت و بزرگی برخوردار می‌گردد و هر کس که از شوخی و مزاح (بی‌مورد) بپرهیزد، قدر و قیمت می‌یابد و هرکس که محبت دنیا را ترک کند، حب آخرت را می‌یابد و هرکس که از بیان عیب دیگران بپرهیزد، توفیق اصلاح عیب‌های خود را می‌یابد و هرکس که از جستجوی کیفیت ذات باری تعالی کوتاه بیاید، از نفاق و دورویی دور می‌شود.»


آثار تقوا و نقش آن در زندگی دنیا و آخرت:

الف ) آثار اخروی تقوا:

1- کسب پاداش عظیم اخروی: «وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ» (و اگر ایمان آورید و پروا بدارید، پاداشى بزرگ خواهید داشت.)

2- مورد عفو و بخشش خداوند قرار گرفتن: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتًَقوا اللهَ یجْعَل لًَکمْ فرقاناً وَیکَفًِر عَنْکُمْ سَیئاتِکُم وَیغْفِرْ لَکُمْ وَاللهُ ذوالْفَضْلِ الْعَظیم» (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر تقوای خدا را پیشه کنید شما را معیارِ جدا کننده‌ی حق از باطل دهد، و گناهانتان را از شما می‌زداید، و شما را می‌آمرزد، و خدا صاحب فضلِ بزرگ است.)

3- شمول محبت خداوند شدن: «بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ» (آری! هر کس به پیمان خود وفا کند و تقوا پیشه نماید، پس بی‌گمان خدا تقوا پیشه‌گان را دوست می‌دارد.)

4- بهره‌مند شدن از بهشت جاودان خداوند: «لَکِنْ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ لِلأَبْرَارِ» (ولى کسانى که از پروردگارشان پروا داشته‏اند، آنان باغهایى دارند که جویباران از فرودست آن روان است، به عنوان پیشکشى از نزد خدا جاودانه در آنجا جاى خواهند داشت. و آنچه به نزد خداست، براى نیکوکاران بهتر است.)

ب) آثار دنیوی تقوا:

1. کمک به توسعه پایدار جامعه: در گذشته در جواب این سؤال که توسعه پایدار یک جامعه به چه چیزی بستگی دارد دیدگاههای متفاوتی ابراز شده است. برخی نیروی انسانی را عامل توسعه‌ی پایدار تلقی کردند. آمریکاییان میزان درآمد را عامل توسعه دانستند، سویسی‌ها ثروت را عامل توسعه دانستند و لذا ترجیح دادند پول دنیا را جمع کنند، اکنون دنیا و مدیریتهای اجتماعی هیچ کدام از این موارد را عامل توسعه پایدار نمی‌داند زیرا با بروز حادثه‌ای در یک کشور نظام اقتصادی آن کشور متزلزل می‌شود و لذا اکنون سازمان ملل اعلام کرده که محور توسعه پایدار جوامع، انسان سالم است. سازمان ملل یک گروه اقتصاددان دانشگاه «هاروارد» را به رهبری «ساکس» با دو هزار نفر موظف کرد که ثابت کنند چه چیزی محور توسعه پایدار است. این گروه ثابت کردند که اگر سرمایه‌گذاری در سلامت انجام گیرد درآمد اقتصادی‌اش از هرنوع سرمایه‌گذاری دیگری بالاتر است و لذا انسان سالم محور توسعه است. هر جامعه‌ای که جمعیت انسانهای سالمش بیشتر باشد به همان اندازه توسعه‌یافته‌تر است.

اما باید پرسید که انسان سالم به چه کسی گفته می‌شود؟ آیا کسی را که فقط از سلامت جسمی برخوردار است می‌توان انسان سالم دانست ؟ و آیا بدون برخورداری از سلامت روان می‌توان کسی را سالم دانست؟ ضرب‌المثلی هست که می‌گوید: عقل سالم در بدن سالم است. این ضرب‌المثل از لحاظ علمی مردود است سازمان بهداشت جهانی آن را نپذیرفته است. چه بسا کسانی که از سلامت بدنی برخوردار نیستند مثلاً پایشان شکسته است یا فلج شده‌اند یا از دیابت رنج می‌برند و یا اتفاقی دیگری برایشان افتاده است اما از عقل سالمی برخورداراند؛ چون روان سالمی دارند. لذا باید گفت: عقل سالم در انسان سالم است. سلامت انسان افزون بر سلامت بدنی، سلامت روانی، معنوی و اجتماعی را هم شامل می‌شود. کسی را که با بدرفتاری در خانواده حقوق اعضای خانواده را پایمال می‌کند یا در جامعه با نادیده گرفتن قوانین اجتماعی حقوق افراد جامعه را له می‌کند، سرمایه‌داری که فقط به فکر افزایش ثروت خود است و به دستگیری مستمندان نمی‌اندیشد و فقیری که برای رفع فقر خود جز به گدایی نمی‌اندیشد و ... را نمی‌توان انسانهایی سالم تلقی کرد.

از طرفی دیگر توسعه‌ی برون بدون توسعه‌ی درون فایده‌ی چندانی ندارد. توسعه‌ی اقتصادی، سیاسی و حتی علمی اگر همراه توسعه‌ی درون نباشد می‌تواند عواقب جبران‌ناپذیری را به دنبال داشته باشد زیرا اعمال بیرونی انسان تراوش درون او هستند و به قول پیامبر (ص): «أَلا و إنَّ فی الجسد مضغةٌ اذا صَلُحَت، صَلُحَ الجسدُ کُلُّهُ و إذا فَسَدَت، فَسَد الجسدُ کُلُّهُ،أَلا وهی القلبُ».

بزرگترین عامل توسعه‌ی درون هم تقوا است. تقوا عامل ایجاد روانی سالم و روان سالم منجر به شکل گرفتن انسان سالم می‌شود و جامعه‌ی سالم هم از انسانهای سالم تشکیل می‌شود و جامعه‌ی سالم متشکل از انسانهای سالم را می‌توان توسعه‌یافته دانست.

2. برخورداری از انواع برکات زمینی و آسمانی: « وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ» (و اگر اهل شهرها ایمان ‌آورده و تقوا پیشه می‌کردند، بی‌گمان [درهای] برکاتی از آسمان و زمین را به روی آنان می‌گشودیم.)

3. نجات از تنگنا و مشکلات و کسب روزی بی‌حساب: «وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ...» (و هرکس تقوای خدا را پیشه کند [خدا] برای او راه خروجی [از گرفتاریها] قرار می‌دهد. و از جایی که گمان نمی‌برد به او روزی می‌رساند).

4. قدرت تشخیص و بصیرت آدمی افزایش می‌یابد:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا» (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر تقوای خدا را پیشه کنید شما را معیارِ جدا کننده‌ی حق از باطل دهد، و گناهانتان را از شما می‌زداید.)

انسان متقی نه تنها حق را از باطل و درست را از نادرست تشخیص می‌دهد بلکه اولویت‌ها را هم درک می‌کند، خوب را از خوب‌تر و بد را از بد‌تر باز می‌شناسد.

5. انسان متقی شجاعت دارد و جز خدا از کسی یا چیزی ترس به دل راه نمی‌دهد. از پیامبر (ص) پرسیدند: «أی جهادٍ افضلُ؟ فقال:کلمةُ حقٍ عندَ سلطانٍ جائرٍ» «یعنی: کدام نوع جهاد از همه برتر است؟ فرمود: سخنی حق در مقابل پادشاه ستمگری». لذا پرهیزکار همیشه حقگراست.
و شجاعت و شهامت گفتن حق را دارد. ولو اینکه علیه خودش باشد.

6. متقی در برابر مصائب و مشکلات زندگی ثابت قدم و صابر است و هنگام هجوم مشکلات خود را نمی‌بازد و با کمال متانت با آنها مواجه می‌شود. « وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» (شکیبایان در برابر تنگدستی و زیان، و به هنگام کارزار؛ اینانند کسانی که راست گفته‌اند، و اینان همان تقوا پیشه‌گانند.)

7. متقی نه از گذشته‌ی خود ترس دارد و نه نگران آینده‌ی خویش است.« فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ» (هرکس تقوا پیشه کند و به اصلاح [امور] بپردازد نه بیمی بر آنها خواهد بود و نه ایشان اندوهگین می‌شوند.) و لذا در اوج آرامش روح و روان به سر می‌برند و به کمترین میزان از مشکلات و بیماریهای روانی گرفتار است.

ویژگی متقیان:

بر اساس آیات 136-133 آل عمران:
1. خداوند در این آیات در وصف پرهیزگاران می‌فرماید:« وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍِِِِِِِِِ عَرْضُهَا السَّمَوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِین َ * الَّذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ * وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یعْلَمُونَ * أُولَئِکَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ » و بشتابید به سوی آمرزشی از جانب پروردگارتان، و بهشتی که پهنای آن [به اندازه] آسمانها و زمین است، و برای تقواپیشه‌گان مهیا شده است. آنان که در آسایش و تنگدستی، انفاق می‌کنند، و خشمشان را فرو می‌خورند، و عفوکنندگان از [تقصیر] مردم‌اند، و خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد. و آنان که چون کار زشتی انجام دهند، یا بر خویشتن ستم کنند، خدا را یاد کنند، و برای گناهانشان آمرزش می‌طلبند ـ و چه کسی جز خدا گناهان را می‌آمرزد؟ ـ و بر آنچه که انجام داده‌اند اصرار نمی‌ورزند، در حالی که آنان می‌دانند. آنان پاداششان آمرزشی از جانب پروردگارشان و باغهایی است که از زیر [ درختان انبوه] آن نهرها جاری است، در آن جاودانه‌اند، و چه نیکوست پاداش عمل کنندگان.)

و در آیه‌ی 204-206 بقره نیز بیان می‌دارد که شخص بی‌تقوا ادعا‌های بی‌جا، خودنمایی، لاف زدن، دروغگویی، دورویی و نفاق، افساد و کارهای بد خود را روا می‌دارد و هنگامی که واعظی او را نصیحت می‌کند که از خدا پروا داشته باشد، تکبر می‌ورزد: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ (204) وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الْأَرْضِ لِیفْسِدَ فِیهَا وَیهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ الْفَسَادَ (205) وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ» (و از‍ میان مردم کسی است که سخنش در [باره] زندگی دنیا تو را به شگفت وامی‌دارد و خدا را بر [تطابق گفتارش با] آنچه که در دل خود دارد گواه می‌گیرد، در حالیکه او سرسخت‌ترین دشمنان است. و چون به او گفته شود: «تقوای خدا را پیشه کن»، تکبر [و غرور جاهلی] او را به گناه وا می‌دارد، پس جهنم او را بس است.
که به درستی بد آرامگاهی است و چون از نزدت برود [و یا به ریاست و حکومت برسد] در زمین بکوشد تا در آن فساد کند و کشت و نسل[ انسان و دام] را نابود سازد، و خداوند فساد [و تباهی] را دوست نمی‌دارد.

2. بر اساس فرمایش حضرت عثمان (رض): (خُمسٌ هنَّ علامة المتقین: أَوًَ لُها أن لا یجالِسَ إلاّ مَن یصْلُحَ الدّینُ مَعَهُ و یغلَبُ الفَرَجَ و اللِّسانَ. و إذا أصابَهُ شیءٌ عَظیمٌ من الدّنیا یراهُ وَبالاً وَ إذا أصابَهُ شَیءٌ قَلیلٌ من الدّینِ إغتَنَمَ ذالِکَ؛ وَ لایملأُ بَطنَهُ مِن الحلالِ خَوفاً مِن أن یخالِطَهُ حَرامٌ ویری الناسَ کُلَّهُم قد نَجَوا و یرَی نَفسَهُ قَد هَلَکَت). یعنی: «پنج چیز علامت پرهیزکاران است: اول اینکه با کسانی همنشینی و مصاحبت کند که همنشینی با آنان منجر به اصلاح دین گردد و بر زبان و عورت خود چیره می‌شود. و اگر مقدار فراوانی از مال دنیا نصیب او گردید، آن را وبال و سختی به حساب آورد و اگر بر کمی از دین دست یافت آن را غنیمت بداند و اگر شکم را در حالی که خوف ارتکاب حرام را دارد از حلال پر نکند، همه‌ی مردم را نجات‌یافته و خود را در هلاکت به حساب آورد.

3. بر اساس خطبه همّام حضرت علی (رض) که تکه‌هایی از آن از قرار زیر است: «پارسایان در دنیا اهل فضیلت‌اند. سخن آنان صواب و جامه‌ی آنان میانه‌روی و روش آنان فروتنی است چشم را بر آنچه خداوند بر آنان حرام گردانیده، می‌بندند و گوش را به علم نافع می‌سپارند. و در سختی و بلا چنان‌اند که گویی در آسایش و راحتی فرود آمده‌اند. اگر اجل مقدر نبود، ارواحشان از شوق ثواب و خوف عذاب یک لحظه در کالبدشان باقی نمی‌ماند. خالق چنان در دل آنها بزرگ است که غیر او در دیدگانشان کوچک می‌نماید. گویی بهشت را می‌بینند و در نعیم آنند و گویی جهنم را می‌بینند و در عذاب جهنم هستند. دل پارسایان محزون است و دیگران از شر آنان ایمنند. بدنشان لاغر، خواسته‌هایشان اندک و نفسشان عفیف است. ایام کوتاهی را صبر کردند و در پی آن آرامش طولانی کسب کردند. دنیا به آنها روی آورد و خواست آنها را اسیر خود کند اما آنان از چنگالش خود را رهانیدند. شبها نیک قرآن تلاوت می‌کنند و درمان خود را از آن بیرون می‌کشند، به آیاتی که در آنها تشویق است دل می‌بندند و جانشان از شوق پر می‌کشد و به آیات تخویف چنان گوش جان می‌سپارند که گویی فریادهای جهنم در بن گوش آنها است. تمام شب در رکوع بسر می‌برند، پا و کف دست و صورت خود را برروی زمین می‌گسترند و رهایی خود از آتش را از خداوند می‌خواهند. اما در روز، بردبارانی دانا و نیکوکارانی با پروایند... از کارهای اندک خویش خرسند نیستند و کارهای بسیار را نیز زیاد نمی‌بینند، چون تحسین می‌شوند می‌ترسند و می‌گویند: من به خود از دیگران آگاهترم و پروردگارم از من به من آگاه‌تر است. خداوندا مرا به آنچه می‌گویند مؤاخذه مکن و از آنچه گمان می‌برند، فراتر بنشان. پارسایان در دین قوی هستند و دارای دوراندیشی همراه با نرمی و یقین هستند. بر علم‌آموزی حریص هستند. علم را با حلم و میانه‌روی را با غنا می‌آمیزند. در عبادت خاشع و به دنبال حلال و گریزان از طمع...، خواهش‌های نفسانی را برآورده نکنند. روشنی چشمش در چیزی است که زوال نمی‌پذیرد و بی‌میلی‌اش در چیزی است که ماندگار نیست آرزویش را کوتاه، لغزشش را اندک، قلبش را خاشع، نفسش را قانع، خوراکش را کم، امرش را آسان، دینش را محفوظ و شهوتش را مرده و غیظش را فرو نشانده می‌بینی، از کسی که به او ظلم روا داشته در می‌گذرد و به کسی که او را محروم گردانده است، عطا می‌کند و با کسی که از او بریده است می‌پیوندد، سخن رکیک از دهانش دور و کلامش با مردمان نرم است. در ناگواریها صبور و در رفاه شکور است. به آن کس که دوستش ندارد ستم نمی‌کند و به خاطر کسی که دوستش دارد مرتکب گناه نمی‌شود. پیش از آنکه بر او شاهد آورند به حق اعتراف می‌کند. کسی را به لقب‌های زشت نمی‌خواند، همسایه را نمی‌آزارد، دیگران را بر مصائبشان سرکوفت نمی‌زند. خموشی‌اش او را محزون نمی‌کند و اگر بخندد صدایش بلند نمی‌شود و اگر ستم بر او رود، شیکبایی پیشه می‌کند تا خدا برایش انتقام کشد. اگر از کسی دوری می‌کند از سر زهد و نزاهت است نه از سر کبر و خود بزرگ‌بینی و نزدیکی‌اش از روی مکر و خدعه نیست.

راههای تحصیل تقوا:

1. تقویت باور دینی (ایمان): از آنجا که تقوا ثمره و میوه‌ی ایمان است تقویت ایمان به اصول دین باعث افزایش تقوا می‌گردد.

2. اطلاع از شریعت (حلال و حرام) و عمل به آن و شناخت بر روی اقسام گناهان و پیامدهای منفی که بر روح وروان انسان دارند.

3. تمرین و ممارست تدریجی بر ترک گناهان و عادت‌های ناپسند و انجام واجبات و ایجاد عادت‌های پسندیده و فضایل اخلاقی و تبدیل آنها به ملکه.

4. همراهی و همنشینی با صالحان و شرکت در مجالس و محافل دینی، مطالعه سیره پیامبر و سلف صالح و علمای ربّانی و مطالعه سرگذشت گناهکاران و سرانجام منحرفان از راه خدا.

5. تلاوت روزانه قرآن کریم و تدبر در معانی آیات.

6. شیطان‌شناسی:شناخت حیله‌ها و دام‌ها و وسوسه‌های شیطانی و مقابله با آن.